دخمه



بسم الله

شهادت حضرت خیر البشر محمد مصطفی صلوات الله علیه و کریم بن کریم امام حسن مجتبی علیه السلام بر تمامی موجودات عالم تسلیت باد .

هر عملی که انجام دهید ، پیغمبر میبیند ، هر نیتی که ناصری بکند ، می بیند .

از اسرار ما مطلع می شوند . واخجلتا ( چقدر خجالت داردا ) چطور پیغمبر با این روسیاهی من شفیع من بشوند ؟

چه بکنیم ؟ لکن رحمة للعالمین است

یک نمونه از نگرانی حضرت جریان شهادت این بزرگوار است . ایشان نگران امت بودند تا جایی که جبرئیل پیغام آورد که حضرت حق میفرماید : « و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد (و از امتت خواهد آمرزید که خشنود شوی ، سوره ضحی آیه 5 ) حضرت فرمودند : الان راحت شدم .

( حاج آقای ناصری )


پ.ن 1 : شهادتی که برای ما رحلت نمیشود .

پ.ن 2 : حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم / میان کوچه و گودال بی جواب بماند .

پ.ن 3 : اگر چه خیر ندیدند از در اما باز / به روی هر چه گدا هست واگذاشته اند

پ.ن 4 : اسئکم بالدعا


بسم الله

امام رضا(ع) درباره اهمیت یاد گذشتگان و نحوه زیارت قبر مؤمن و قرائت سوره فاتحه آداب خاصی را بیان کرده‌اند. آن حضرت در این باره می ‌فرماید: هر کس توانایی ندارد به زیارت قبر ما بیاید، به زیارت قبر دوستان صالح ما و علما و دانشمندان و بزرگان شیعه و برادران و خواهران دینی برود که خداوند ثواب زیارت ما را به او اعطا می‌کند.

همچنین ایشان درباره چگونگی زیارت قبر مؤمن می‌فرمایند: هر کس قبر برادر مؤمن خود را زیارت کند و دست خود را روی قبر بگذارد و سوره «انا انزلنا» را 7 مرتبه بخواند، از عذاب و رسوایی روز قیامت نجات می‌یابد.
و در جای دیگری نیز به نقل از جد بزرگوارشان حضرت محمد مصطفی(ص) فرموده‌اند: کسی که به قبرستان برود و سوره «قل هو الله احد» را 11 مرتبه بخواند و ثواب آن را برای اموات بفرستد، به عدد مردگان به او پاداش داده می‌شود. (بحار الأنوار، ج 82، ص 169)


هدیه به همه انبیاءو اولیاء و صلحاءو شهدا و ارواح همه مومنین و مسلمین من الازل الی الابد بخوانید فاتحه مع السوره و الصوات
پ.ن 1 :
تو ﻣﺩﺍﻧ

ﺍﺯ ﻣﺮ ﻧﻤﺗﺮﺳﻢ

ﻓﻘﻂ

ﺣﻴﻒ ﺍﺳﺖ

ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ

ﻭ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ

پ.ن 2 : بکم ینزل الغیث بخاطر شما باران فرو میریزد (زیارت جامعه)
پ.ن3 : ظاهرا دیوار ، اما غالبا در بوده ام .
پ.ن 4 : بر همان عهد که بستیم ، بر آنیم هنوز


بسم الله

هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ

فکرم پیش تدبر سوره حدید مونده و تو همون آیات اول گیر افتادم .این جنس آیات که مدام داره تذکر میده خدا تو شش روز کل زمین و آسمون رو خلق کرده بهم یه استرسی وارد میکنه که یه جورایی من و به حرکت و برنامه ریزی وادار میکنه .

مدام به خودم میگم به نظرت خدا خواسته اقتدارش رو به رخ بکشه که هفت جای قرآن بهش اشاره کرده ؟ یا مثلا خواسته در مورد زمان حرف بزنه ؟ یا قصد داشته در مورد فرصت و بهینه استفاده کردن از زمان بهمون درس بده؟

خدایی که من الازل الی الابد فرصت داشته برای خلقت چرا باید شش روزه سر و ته موضوع رو هم بیاره و کار رو جمع و جور کنه و بره سراغ عرش و باقی کارا ؟؟؟

من که مخلوق اون خالق هستم و ظاهرا اشرف مخلوقات چقدر پشتکار دارم و چقدر برای کارهام زمان تعیین میکنم و تو اون زمان مشخص کار رو به سرانجام میرسونم ؟ من تو یه هفته پرونده کدوم کار و هدفم رو تموم میکنم ؟ اگه قرار باشه یه امتیازی به خودم بدم تو مغتنم شمردن فرصتها واقعا نمره ام چنده ؟


پ.ن 1: سه ماهه میخوام برا خونه یه تقویم اجرایی دیواری درست کنم و همچنان میخوام درست کنم

پ.ن 2 : از دفتر برنامه ریزی شخصیم نگم براتون که اوضاعش فاجعه است

پ.ن 3 : ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی .


بسم الله

دو تا حوض از اشک تو چشماش

دو تا رود از سرچشمه اون حوضای پر اب

قاب گرفتن عکس یه حرم رو که سرخی پرچمش

رنگ غروب زده به این دریاچه های نمکی و 

کویر خشک گونه ها رو شالیزار کرده از امواج غم 

و موج موج حرارت دلش رو به بازی گرفته تو کنج این غربت جا موندگی 


پ.ن اول : حرارتاً قُلوبِ کل مومنِِ و مومنه هوای نوکرات و داری مگه نه ؟؟ هوای نوکرات و داری مگه نه ؟؟؟

پ.ن دوم: به سلیمان جهان از طرف مور سلام

پ.ن سوم: هر که دل آرام دید . از دلش ارام رفت


بسم الله

امام حسن عسگری علیه السلام:

بهتر از زندگی چیزی است که چون آن را از دست دهی از "زندگی"بدت آید؛ 

و بدتر از مرگ چیزی است که چون بر تو فرود آید " مرگ "را دوست داشته باشی موسوعه السیره اهل بیت،ج۳۴،ص ۱۲۹


هدیه به همه انبیاءو اولیاء و صلحاءو شهدا و ارواح همه مومنین و مسلمین من الازل الی الابد بخوانید فاتحه مع السوره و الصوات

پ.ن اول : ما را به غم عشق همان عشق علاج است

پ.ن دوم : من حرم لازمم مرا دریاب 

پ.ن سوم : الهی رضا برضائک ، تسلیما لقضائک ، لا معبود سواک ، یا غیاث المستغیثین


بسم الله

بفرمایید روضه

صلی الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام

شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیه‌السّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجهه‌ى جهاد و شهادت و توفانى است که در تاریخ به راه انداخته و همچنان هم این توفان با همه‌ى برکاتى که دارد، برپا خواهد بود؛ که شما با آن آشنا هستید. یک بعد دیگر، بعد معنوى و عرفانى است که بخصوص در دعاى عرفه به شکل عجیبى نمایان است. ما مثل دعاى عرفه کمتر دعایى را داریم که سوز و گداز و نظم عجیب و توسّل به ذیل عنایت حضرت حق متعال بر فانى دیدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبى در آن باشد؛ دعاى خیلى عجیبى است.
دعاى دیگرى مربوط به روز عرفه در صحیفه‌ى سجادیه هست، که از فرزند این بزرگوار است. من یک وقت این دو دعا را با هم مقایسه مى‌کردم؛ اوّل دعاى امام حسین را مى‌خواندم، بعد دعاى صحیفه‌ى سجّادیه را. مکرّر به نظر من این طور رسیده است که دعاى حضرت سجّاد، مثل شرح دعاى عرفه است. آن، متن است؛ این، شرح است. آن، اصل است؛ این، فرع است. دعاى عرفه، دعاى عجیبى است. شما عین همین روحیه را در خطابى که حضرت در مجمع بزرگان زمان خود – بزرگان اسلام و بازماندگان تابعین و امثال اینها – در منى ایراد کردند، مشاهده مى‌کنید. ظاهراً هم متعلّق به همان سال آخر یا سال دیگرى است – من الان درست در ذهنم نیست – که آن هم در تاریخ و در کتب حدیث ثبت است.

به قضیه‌ى عاشورا و کربلا برمى‌گردیم. مى‌بینیم این‌جا هم با این‌که میدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه‌ى اوّل تا لحظه‌ى آخرى که نقل شده است که حضرت صورت مبارکش را روى خاکهاى گرم کربلا گذاشت و عرض کرد: «الهى رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک»، با ذکر و تضرع و یاد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مکه که فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطناً على لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا»، با دعا و توسل و وعده‌ى لقاى الهى و همان روحیه‌ى دعاى عرفه شروع مى‌شود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائکِ» لحظه‌ى آخر. یعنى خود ماجراى عاشورا هم یک ماجراى عرفانى است. جنگ است، کشتن و کشته شدن است، حماسه است – و حماسه‌هاى عاشورا، فصل فوق‌العاده درخشانى است – اما وقتى شما به بافت اصلى این حادثه‌ى حماسى نگاه مى‌کنید، مى‌بینید که عرفان هست، معنویّت هست، تضرّع و روح دعاى عرفه هست. پس، آن وجه دیگر شخصیت امام حسین علیه‌السّلام هم باید به عظمت این وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گیرد

                                                                                       (بیانات حضرت امام ای )
خواهشا اگر حال روضه ندارید وارد ادامه مطلب نشوید .
ادامه مطلب

بسم الله

وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا

برات از سالها بعد مینویسم از یه آینده ای که نمیدونم میاد یا نه ولی دارم خودمون رو اونجا میبینم.

خنکی هوای پاییز لرز انداخته به جونم و جارو تو دستم مشغول برگزار کردن یه سمفونی شاد هست . کار هر روز سپیده ام جارو زدن حیاط و آب دادن گلدونای لب حوض کوچیک پر از ماهی گلی کنار باغچه است .  نشستم لب حوض تا برگای زرد بازیگوشی که با باد همراه شدن و تو رقص و پای کوبی خودشون و رسوندن به آب و سیراب شدن و رفتن تو خلسه اونهمه هیجان رو جمع کنم که نگاهم وسط اونهمه فیروزه ای محو چشمات میشه و دلم پر میکشه به روزای ده سالگی .

بابا طبق معمول تو حیاط کنار حوض مچت رو گرفته و یه بسته که تو کاغذ رنگی پیچیده شده سُر داده تو دامنت و میگه : جایزه شاگرد اول مدرسه است از طرف ادارمون

میافتی تو خوشی بسته هدیه و نفس میکشی بوی اون ساعت بند پلاستیکی بنفش رو و چشمات چراغونی میشه از دیدن کیف و مداد رنگی و کلاسور رویایی جلوی روت و تو همین حال و احوال گوشات صدای آروم و پر از بغض مادر و میشنوه که خبر از سفر میده و بد حالی دایی مهربون و اسطوره ات ، تو همون لحظه همه چی رنگش عوض میشه و غرق میشی تو دلهره اینکه خدایا قراره چه اتفاقی بیافته .

چقدر این حال گنگ نسبت به آینده به وحشت میندازه همیشه تو رو و چقدر اون حس ششم لعنتی صحنه های تکراری برات آورده و میاره و خواهد آورد فقط خدا میدونه و من که الان اینجا کنار گلدونای شمعدونی نشستم و دارم مرور میکنم اونروزات رو .

اون دوچرخه قرمز کنار حیاط رو برا خودت غول نکن و برو به جنگ با اون آهن پاره تا سالها بعد حسرت جا خوش نکنه تو چشمات برا بلد نبودن و ناتوان بودن تو حض کردن از یه تفریح پر شور پر خاطره

انقدر رکاب بزن تا پاهات قوی بشه برا پیاده روی های خیابون زرتشت که بعدها باید تابستونای زیادی رو تو اون خیابون سر کنی تا بتونی بخشی از مسیر زندگی ات رو اونجا بسازی و عاشقی کنی و بری و بری تا برسونی خودت رو به اول جاده عاشقانه دنیا که دلت و برسونه به معشوق حقیقی

راستی حفظ قرآن رو اگه تثبیت نکنی باید بعدها با دوچرخه و بی دوچرخه تو پیاده گز کردنای خیابونای تهران مدام تو گوشت هدفون یه واکمن قراضه رو تحمل کنی و این به آستانه شنواییت صدمه میزنه ، برو دنبال تثبیت و از عزیز یاد بگیر که عملت حتی اگه کم هست همون رو برا خودت به ثبات برسونی و هر بار در محضر امامت ارائه اش بدی .

بیشتر از رکاب زدن تمرین خوش اخلاقی کن که بعدها پیرت و درمیاره گند دماغی هات و میندازتت تو ناامیدی از عفو و بخشش که کفه سنگین اعمال تو یوم الحسرت به حسن خلق هست جان من .

حواست به یار مدرسه راهنماییت باشه وقتت برا مزه مزه کردن این میوه شیرین خیلی کم هست ، تابه خودت بیای خدا شکسته همه اونچه از دیگری تو دل ساختی و تو میمونی و خاطرات مبهم و کوتاه کتابخونه شهدای محراب ؛

عوضش راهت که خورد تو جلسات انجمن اسلامی یه سر که رفتی مدرسه ساعد بگرد دنبال یه دختر بالا بلند که اگه نجنبی خیلی دیر میرسی به وصالش و باید یه عمر حسرت تنهایی تو جمع بودن رو با خودت اینطرف و اونطرف بچرخونی و مدارا کنی با همه شلوغی و آشفتگی های دور و برت.مراقب باش که زود بجویی اش والا تو اون همه سبزی اردوگاه و تو اونهمه دغدغه های ریز و درشت ممکنه گمش کنی بین شمشاد ها و حواست نباشه به اون چشمایی که قرار هست برات دریا رو سوغات بیاره از پشت کوه های تحمل و تنهایی ؛ نگاه به اون کودکی جا خوش کرده تو چشماش نکن خیلی زودتر از تو بزرگ میشه تو کنج اون شیش گوشه که هر گوشه اش رو برا صاف کردن کجی های انسانها ساخته ان . و اونکه جا میمونه از این کارخونه انسان سازی تو هستی و شاید به سبب این رفاقت دست تو رو هم بگیرن و بزارن فدای نوکرشون بشی اگه زیادی کوچیک هستی برا فانی خودشون شدن .

خوشنویسی رو دنبال کن که لسان قلم لسان دل است و سوز دلت اگه بشینه رو چوب قلمت بوی عود و عنبر پخش میکنه و دنیات و معطر میکنه .

اندازه ای که تشنگی اذیتت میکنه کتاب خوب بخون که هر چی بخونی بازم کم هست برا حرکت کردن و رشد تو صراط دنیا .

باغبونی و نگهداری از گل و گیاه رو از عزیز خانم همسایه یاد بگیر که بعدها برا گلدونایی که خشک میشن عزا نگیری و بلد باشی چه جوری رب شمعدونیای خونت بشی .

نوشته ها و شعرات و به احترام کلمه بودن و از خدا بودن کلمات حفظشون کن و تو بازیها و لجبازیای بچگی به نابودی نکش که سوختگی اون کاغذها میشه یه لک قهوه ای گوشه دلت

کم کن اون فکرای بزرگ و بلند پروازانه رو و دل بده به تصاویر توی آینه ها و حواست به چشمات باشه که بعدها نیافتی به خطا که تاری چشمت داره تصویر رو محو میبینه یا واقعا دور شدی از اونکه جلوی آینه ایستاده .

مراقب دوست داشتنی هات باش ، خدا میخواد بندازتت وسط یه بازی پر از دوری و نزدیکی و عیار پیدا کردن تو این بازی یه دل سیقلی میخواد که تا تراش بخوره این الماس باید دردها بکشی جانم

حرف برا گفتن زیاد دارم ولی خب پیری و چشمای کم سو و بی فروغ اینروزام دیگه یاری نمیکنه برا شفاف دیدنت تو حوض فیروزه ای که لبش نشستم و دارم خنکای پاییز رو میلرزم ، مخلص کلام :

اسم ارباب محک ایمان هست و اگه یه روزی اومد که با شنیدم نام حسین دلت نلرزید به برا ایمانت نگران شو ، دستگاه امام حسین فوق فقه هست و حواست باشه همه ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین کشتی نجات هستن ولی حضرت حسین سریعتر از همه به مقصد میرسونتت و راه رسیدن به عرفان دو مسیر و دو مکان هست یا حرم اباعبدالله یا مجلس عزای ایشون ؛نماز شب خوبه ولی گریه بر سیدالشهدا ارجح بر نماز شب هست .

خلاصه که این و رو قلبت حک کن:

شکر خدا را که در پناه حسینم . عالم از این خوبتر پناه ندارد

و حفظ کن این بیت رو که اولین شعری هست که به پسرک دو سالت یاد میدی:

هر چه گویم عشق از آن برتر بود . عشق امیرالمومنین حیدر بود

و تا ابد تو حرم همه حضرات معصومین این و با خودت زمزمه کن

سرمایه محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو عالم نمیدهم

گر مهر و ماه را .

از طرف پیرزنی که دوست داشت آدم خوبی باشه ولی .


پ.ن اول : این پست با توجه به زمان و حال فعلی نوشته شده و هیچ عقبه فکری پشتش نیست و اون متن پایانی برگرفته از کلام بزرگان در مورد حضرت سیدالشهداست

پ.ن دوم : این پست حسب الامر جناب آقاسیدجواد نوشته شده است .

پ.ن سوم : اعتراف میکنم یه مواردی بود که یواشکی تو گوش ماهی گلی ها گفتم تا به گوش خودم تو ده سالگی برسونن ولی روم نشد اینجا بنویسمشون .

پ.ن چهارم : تا دیر نشده برگه امتحانی که جلومون هست رو با توجه به متن کتابی که در اختیارمون گذاشتن اصلاح کنیم و الکی امیدوار نباشیم به گوشه چشم طراح سوالات چرا که با آزمون اوپن بوک حجت رو تموم کرده و از ارفاق تا اون ته تها خبری نیست و خدا نکنه مردود بشیم و مجبور شیم تا شهریور بیایم و بریم و مهر تجدیدی بخوره تو پیشونیمون چون اونموفع حتی اگه قبول بشیم یه کارنامه با عنوان قبولی شهریور تو دستمون هست که هیچ جاش شبیه اون قبولی خرداد تو نامه درس خونای عالم نیست و آبروی رفته همیشه شرمندگیش موندگارِ

پ.ن پنجم :

خدایا! اگر مرا به جرمم بگیری، دست به دامان عفوت می زنم.

اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، تو را به بخشایشت بازخواست می کنم.

اگر در دوزخم افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که تو را دوست دارم.


بسم الله

هر چی جمعه به ساعتهای پایانیش نزدیک میشه اون شعله کوچیک امید تو دلم رو به افول میره و خاموش میشه . انگار خیلی کودکانه از پس قایم باشک تو دعای ندبه و اون کجاست کجاست گفتنام منتظر یه معجزه بودم که این هفته دیگه جواب میده ولی حیف که فرج بازی نیست که با دو تا صدا زدن خبری بشه.

تو این ساعتا دنبال یه مرحم میگردم برای دل سوخته ام و مدتهاست هیچی جای دعا رو برام نمیگیره . میخواد آل یاسین باشه و میخواد سمات باشه با اون لحن قدیمی و اون جملات شگفت انگیز و قشنگش 


پ.ن اول:مثل من گدا سر کویت زیاد هست اما کریم مثل تو پیدا نمیشود 

پ.ن دوم :قل اعوذ برب دلتنگی


بسم الله

امام مهدی عجل الله تعالی فرجه :

علم ما به شما احاطه دارد ، و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست

                                                                                      (تهذیب الاحکام ، مقدمه جلد 1 ، ص 38 )

از حال و روزمون با خبرید ، از این ابتلائاتی که غرق درش هستیم مطلعید و وای از ما که تو اوج بلا هم یادمون نیست باید سراغ کی بریم و چی بخوایم .

وضعیت مملکتمون ، وضعیت دنیا ، وضع معیشت مردم ، وضع ایمان و اخلاقمون .

من که به نوبه خودم گند زدم به هر چی انسانیت هست از بس که دنبال خودم و امورات جاریه دنیام .

چه جوری یه عده ای بودن که دلشون برا گربه تو شاخ آفریقا هم شور میزده و نجات اون پرنده که از درختای استوایی افتاده بوده پایین هم تو برنامه شون بوده ؟!! پس چطور امثال من فقط فکر خودشون و نهایتا نزدیکانشون هستن ؟

این حکومت امام مهدی که ازش حرف میزنن عجب جایی هست خدا وکیلی !!! اگه اونا با هم احباب هستن پس ما چی هستیم ؟

اینروزا ذهنم یه جور جالبی داره تو ساختار حکومتی حضرت میچرخه و دنبال جا برا خودم میگردم . مع الاسف

برا آدم های تنبل و تن پرور و نون به نرخ روز خوری چون من جایی تو این ساختار نیست . اونوقته که باید بشینم و آب از لب و لوچم بره و حسرت نصیبم بشه از دوری و مهجوری

زیاد بخونیم این روزا دعای غریق رو " یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک "


پ.ن 1 :

من از دیروزهای رفته دانستم

که در امروزِ ما تقدیرِ فردا آفرینی هست

خبر دارم

بهار بهترینی هست !

پ.ن 2 : من هر وقت به مسیح می اندیشم پایه های صندلی ام جوانه میزند

میلاد حضرت مسیح علیه السلام مبارک


بسم الله

« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند »
بی تو چه می کنند؟ تویی کیمیا تویی

        میلاد حضرت مادر بر هممون مبارک

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

بوی پیامبران بوی به و بوی حورالعین بوی یاس و بوی فرشتگان بوی گل سرخ است، ولی بوی دخترم فاطمه علیها السلام بوی به و یاس و گل سرخ روی هم است. ( بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۷۷ )

میخواستم از زندگی ققنوس وار مادران بنویسم

از بارها و بارها سوختن و زاییدن و زاییده شدن هاشون

از لحظه های تجربه مرگ که حیات بخشیده به همه فرزندان عالم

از ناشناخته و افسانه ای بودنشون

از بهشتی که زیر پا گذاشتن تا آغوش محبتشون رو به روی بچه هاشون باز کنن

اما روایت من و رسوند به رایحه طیبه ، به بوی خوش منتشر در همه عالم

یاد تفسیر یه دوستی افتادم از زیارت حضرت زهرا ، میدونید زیارتنامه ای که اتفاقا از امام معصوم روایت شده و با سلام شروع نمیشه زیارت مادر عالم حضرت زهرا (روحی لک الفداه) هستش ؟

میدونید چرا ؟ آخه سلام رو به کسی میدن که خدمتش شرفیاب میشن نه کسی که همواره و پیوسته حضور داره و هست .

میگم چقدر بوی مادرمون باید بوی دل انگیزی باشه ترکیبی از به و یاس و گل سرخ .جمع انبیاء و ملائکه و حورالعین

یه حبه انگوری به مادرش گفته بود : مامان چه بوی خوبی میدی . 

بوی چی مامان ؟

بوی خودت . بوی مامانی .یه بوی رویایی

خوش به حال بچه ها که چشم و گوش دلشون بازه و سینشون محل دریافت خوبی های هستی

حالا فکرشم میتونه دیوونم کنه که حضرت مادر چه رایحه دل انگیز و رویایی دارن

مانده ام لحظۀ پیچیدن عطر تو به شهر                            ملک الموت پیِ چند نفر می‌آید

                                                                            چه میفهمم من از زهرا و ما ادراک ما زهرا.


پ.ن 1 :سرمایه ی محبت زهراست دین من  / من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم

پ.ن 2 : غرق تلاطم مثل امواجند مردم / قدری دعا کن سخت محتاجند مردم

پ.ن3 : تعریف ما از عشق در یک جمله این است  / زهرا فقط کفو امیرالمومنین است

پ.ن 4 : دل و دماغش نوشتن نیست ولی الوعده وفا. گفتم مینویسم و رزقم شد روز ولادت حضرت مادر الحمدلله علی کل انعم


بسم الله 

به مدد حضرت باب الحوائج و به حرمت این لحظات تحویل و تحول خاص در عالم ،سال ۹۸ آخرین سالی باشه که بی پناه بودیم و برسه و تموم بشه این انتظار تو سال ۹۹ ،که  دنیا آبستن حوادث عظیم و آماده خاتمه فراغ هست ان شاء الله به برکت صلوات بر محمد و آل محمد  .

شهادت حضرت باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر  تسلیت باد .


پ.ن : لحظه اول سالم بنویسید حسین 

پ.ن اول: چقدر داغت سنگینه . برامون دعا کن حاجی .  سلام بر شهیدان

پ.ن دوم : من از عهد آدم تو را دوست دارم 

پ.ن سوم : اسئلک بالدعا یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال به عدد روزهای سال 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

M.313 خريد گوشي تخته نرد و حکم آنلاین با پول واقعی تحت نرم افزار مشاور املاک علی کریمی آموزش دامن کلوش گام های تاریخ Jessica برزخ کلمات عطر شناسی | خرید عطر و ادکلن اشعار ناب دکتر مرتضی مرتضایی فر